رفتن به محتوای اصلی
x

نویسنده: مجید پورولی‌کلشتری

 انتشارات: عصر داستان

 

   اقیانوس مشرق، داستان سرگشتگی عمران و وصالش به ولایت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) است. شخصیت اصلی داستان جوانی که به‌دنبال چشمه آب حیات است، در بیایانی گرفتار می‌آید و به عنایت امام رضا(ع) از بیابان نجات پیدا کرده و با پیرمردی از شیعیان امام آشنا می‌شود. در مسیری با پیرمرد همراه می‌شود و با او و دیگران درباره امام رضا(ع) و مساله امامت گفت‌وگو می‌کند. ماجراها و حادثه‌هایی که در رمان اتفاق می‌افتد، گفت‌وگوها را زیبا کرده و آنها را از حالت تصنعی خارج کرده است. این رمان بر پایه کتب حدیثی معتبری چون کافی، ارشاد و... نوشته شده است. آن چه در این داستان نمود بیشتری دارد، وفاداری نویسنده به احادیث و روایات اسلامی است که مخاطب در طول داستان اکثر آنها را از زبان پیرمرد پینه دوز می‌شنود. شخصیت عمران در این داستان بیشتر پرسشگر و در ادامه شنونده است. اما پیرمرد پینه‌دوز  پر دیالوگ‌ترین شخصیت داستان است. او از همان ابتدا مداوم توضیح می‌دهد و استدلال می‌آورد تا شخصیت واقعی حضرت امام رضا(ع) را به عمران بشناساند. عمران شخصیت غیر شیعه است و برای این که با مذهب شیعه بیشتر آشنا شود، پی در پی از پیرمرد پینه دوز راجع به مذهب شیعه می پرسد و پیرمرد پینه دوز با حوصله توضیحات مشروح و مفصلی به سئوال های عمران می دهد. البته با محوریت شخصیت امام رضا(ع) که به این وسیله مخاطب ضمن آشنایی بیشتر با اصول مذهب شیعه، با ابعاد مختلف زندگی، فضایل و کرامات حضرت امام رضا(ع)هم آشنا می شود.

قسمی از کتاب:

عمران نمی‌داند که با خود علی بن موسی الرضا رو به رو شده است. مشک را از آن مرد ناشناس می‌گیرد و از او می‌شنود که باید چهل قدم پیش برود و به خانه پینه دوز برسد. در آن بیابان و برهوت وسیع تا چشم کار می‌کند بیابان است و حتی روستایی از دور پیدا نیست اما عمران قدم چهلم را که برمی دارد خودش را بر در خانه‌ای می‌بیند و بیهوش می‌افتد. آنجا خانه همان پینه دوز است. او عمران را معالجه می‌کند. عمران از او نشانی چشمه آب حیات را می‌پرسد چشمه‌ای که هر کس از آن بنوشد هرگز نمی‌یرد. عمران برای پینه‌وز تعریف می‌کند که از آن مرد ناشناس شنیده است که آب حیات را در یک قلعه خواهد یافت. پینه دوز اما از علی بن موسی الرضا صحبت می‌کند از اعجازش و خصوصیاتش. اما عمران شیعه نیست ولی معجزه امام را همواره در دست دارد یعنی همان مَشکی که هر چقدر از آبش می نوشَد تمام نمی‌شود.

تحت نظارت وف ایرانی